فارکس در ایران

برای مدیران استراتژی

فرآیند مدیریت استراتژیک، اهداف هر سازمان را مشخص کرده و راه‌های تعریف‌شده‌ای را برای رسیدن به هریک آن‌ها معرفی می‌کند. اما مدیریت پروژه با انتخاب یکی از این اهداف سعی می‌کند تا با کنترل هزینه‌ها، زمان‌بندی و منابع سازمان، به آن برسد.

چگونه مدیریت استراتژیک به کسب و کار کمک می کند؟


مدیریت استراتژیک، می تواند تاثیرات مطلوبی در پیشرفت و بهبود هر کسب و کاری داشته باشد.

مدیریت استراتژیک را می توان فعالیت های طرحریزی شده برای دستیابی به یک هدف دانست. این تعریفی است که سازمان بین المللی ایزو در تعاریف استاندارد ایزو 9001 ورژن 2015 به آن اشاره کرده است و می تواند تعریفی صحیح از مدیریت استراتژیک باشد.

پس می توانیم مدیریت استراتژیک را فرآیندی برای تعریف راهبرد سازمان و تصمیم گیری برای چگونگی یافتن منابع مورد نیاز برای رسیدن به مقصود استراتژی یا همان هدف اصلی دانست.

راهکارها و تصمیم هایی که قرار است به ما و سازمان ما کمک کند تا در مسیر موفقیت و دستیابی به اهداف بمانیم و در همان مسیر حرکت کنیم.

در تعریفی ساده تر می توانیم بگویم، کجا هستیم و قرار است به کجا برسیم. در این مسیر مدیریت استراتژیک به ما یاری می رساند. ( تعریف مدیریت استراتژیک چیست؟ )

یکی از مواردی که در مدیریت استراتژیک بسیار مهم است و از آن بسیار گفته می شود، برای مدیران استراتژی چشم انداز است. چشم انداز افق دراز مدت سازمان است، همان هدف نهایی که سازمان می خواهد به آن دست یابد. چشم انداز با اختصار نشان می دهد که سازمان قرار است در سالیان آینده به کجا برسد.

مدیریت استراتژیک

اگر دقت کرده باشید، معمولا کشورها هم چشم اندازهای 20 ساله ای را تعریف می کنند و برای رسیدن به آن استراتژی های بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت تعریف می کنند.

چشم انداز ایران که قرار است در سال 1404 محقق شود، متن زیر است:

"ايران كشوری است برای مدیران استراتژی توسعه يافته با جايگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه، با هويت اسلامی و انقلابی، الهام بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و موثر در روابط بين الملل. "

هر سازمانی می تواند برای خود چشم اندازی تعریف نماید و براساس آن اهداف و استراتژی های سازمان را مشخص کند.

گاهاً چشم انداز ها افق های بسیار بلند پروازانه ای را نشان می دهد که گفته می شود از نظر مدیریت استراتژیک مشکلی ندارد. به مثال های زیر توجه کنید:

- چشم انداز یک بیمارستان : قطب درمانی شرق کشور

- چشم انداز یک موسسه خیریه: ایجاد کشوری بدون فقر

در کنار چشم انداز، بیانیه یا ماموریت سازمان هم دیده می شود، رسالت اصلی سازمان که بر اساس آن بنا شده است. این ماموریت فعالیت اصلی سازمان را نشان می دهد. به مثال های زیر توجه کنید:

- ماموریت یک بیمارستان: ارائه خدمات مطلوب در حوزه سلامت

- ماموریت یک موسسه خیریه: آموزش به افراد بی سرپرست در راستای درآمدزایی

در مسیر مدیریت استراتژیک موارد مهم فراوانی وجود دارد. یکی از این موارد مهم منابع است، اینکه سازمان تا چه میزان منابع در اختیار دارد که به واسطه آن ها بتواند به اهدافش دست یابد، منابع مالی، منابع انسانی و .

به هرحال برای دستیابی به اهداف نیازمند هزینه کردن منابع است، حال سازمان ها باید بدانند چقدر می توانند منابع صرف دستیابی به اهدافشان کنند و براساس توان منابعشان هدف گذاری کنند.

موضوع بعدی که در تدوین استراتژی مهم است، محیط کسب وکار است که جهت تحلیل آن از ماتریس SWOT یا سوآت استفاده می شود. اینجا توضیحی در این خصوص نمی دهیم، زیرا در مطالبی برای مدیران استراتژی جداگانه ماتریس و تحلیل SWOT را کامل توضیح داده ایم.

مدیریت استراتژیک منابع انسانی چیست؟+ویژگی‌ها

مدیریت استراتژیک منابع انسانی

مدیریت استراتژیک منابع انسانی یا SHRM (Strategic Human Resource Management) به فرآیند متصل کردن عملکرد منابع انسانی به اهداف استراتژیک سازمان به منظور بهبود عملکرد، گفته می‌شود. SHRM تعاریف زیادی را در بر می‌گیرد که در این مقاله از اچ آر سرویس، به تعدادی از آن‌ها می‌پردازیم. موارد زیر به تعاریف افراد سرشناس در این زمینه از SHRM اشاره دارد.

«مدیریت استراتژیک منابع انسانی به معنای تدوین و اجرای سیاست‌ها و شیوه‌های منابع انسانی است که باعث ایجاد آن دسته از شایستگی‌ها و رفتار‌های کارکنان می‌شود که شرکت برای دستیابی به اهداف استراتژیک خود نیاز دارد.» (گری دسلر)

«مدیریت استراتژیک منابع انسانی رویکردی برای تصمیم گیری در مورد اهداف و برنامه‌های سازمان در مورد رابطه اشتغال و استخدام سازمان، آموزش، توسعه، مدیریت عملکرد و راهبرد‌ها، سیاست‌ها و عملکرد‌های سازمان است.» (آرمسترانگ)

«مدیریت استراتژیک منابع انسانی به عنوان الگوی به کار رفته برنامه ریزی شده منابع انسانی و فعالیت‌هایی که برای دستیابی به اهداف خود تعریف شده است.» (رایت و مکمن)

تعریف مدیریت استراتژیک

منابع انسانی چیست؟

برای صحبت درباره مدیریت استراتژیک منابع انسانی، ابتدا باید به تعریف منابع انسانی بپردازیم. منابع انسانی هم مانند مدیریت استراتژیک منابع انسانی معانی زیادی را در بر می‌گیرد. می‌توانیم منابع انسانی را در سطح خرد و کلان تعریف کنیم؛ ولی ساده ترین آن، تعریف ویلیام آر تریسی است. ویلیام آر تریسی، منابع انسانی را “مجموعه‌ای از افراد که در شرکتی به کار مشغول‌اند و عملیات یک شرکت را در دست دارند” تعریف می‌کند.
برای اطلاع بیشتر از مفهوم منابع انسانی به شما این مقاله از سایت libraries را پیشنهاد می‌کنیم.

نقش مدیریت استراتژیک منابع انسانی در یک سازمان

منابع انسانی یک سازمان مهم‌ترین سرمایه‌ و دارایی آن سازمان محسوب می‌شود؛ از این رو توانایی مدیریت مناسب این منابع یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های هر مدیری است که آن را در صورت نیاز به مدیر استراتژیک منابع انسانی می‌سپارد. مسئولیت این مدیر تمرکز بر روی مسائل مختلف کارکنان سازمان در درازمدت است.

شرح وظایف مدیر استراتژیک منابع انسانی

همان‌طور که گفتیم منابع انسانی در یک سازمان از درجه اهمیت بالایی برخوردار است؛ پس به همین دلیل می‌توان گفت مدیریت منابع انسانی از حساس‌ترین واحد‌های یک سازمان است و مدیر آن باید با حساسیت و دقت بالا انتخاب شود. مدیر منابع انسانی دارای وظایف زیادی است. شرح وظایف یک مدیر منابع انسانی را می‌توان به صورت زیر خلاصه کرد.

  • استخدام و انتخاب نیرو
  • برنامه‌ریزی نیروی منابع انسانی
  • تحلیل مسیر شغلی
  • کمک به رشد و توسعه سازمان و تربیت مدیران
  • طراحی سیستم بهداشت و ایمنی
  • ارزیابی عملکرد منابع انسانی به صورت مداوم
  • کنترل فرهنگ فضای محیط کار
  • حل مشکلات و اختلافات بین خود کارکنان یا بین کارکنان و مدیر
  • تعیین حقوق و مزایای کارکنان

ویژگی‌های مدیر استراتژیک منابع انسانی

کسی که به عنوان مدیر استراتژیک منابع انسانی انتخاب می‌شود باید دارای ویژگی‌های زیر باشد.

در حوزه منابع انسانی خبره باشد

طبیعتا مشخص است که مدیر و رهبر منابع انسانی باید فردی خبره در این زمینه باشد. علاوه بر خبرگی و داشتن اطلاعات کافی در این زمینه باید توانایی ایجاد انگیزه در کارکنان را نیز داشته باشد.

بتواند ابهامات را تشخیص دهد

مدیر منابع انسانی حتما با مسئله‌های پیچیده‌ای روبه‌رو خواهد شد؛ زیرا هر سازمان با توجه به عوامل مختلفی مثل تعداد کارکنانش، تغییر ناگهانی شرایط و … پتانسیل مواجه شدن با اتفاقات مختلف را خواهد داشت. پس این مدیر باید بتواند در رویارویی با این ابهامات بهترین عکس‌العمل را نشان داده و حساب شده رفتار کند.

ویژگی‌های مدیر منابع انسانی

بر عملکرد افراد مسلط باشد

فردی که به عنوان مدیر منابع انسانی انتخاب می‌شود باید توانایی بهبود بخشیدن عملکرد کارکنان و حتی مدیران را داشته باشد؛ یعنی باید رفتار کارکنان را بررسی کند و راه‌های ایجاد انگیزه برای کل سازمان را به خوبی فرا گیرد.

قدرت بالایی در برقراری ارتباط داشته باشد

رهبر منابع انسانی باید دارای قدرت تعامل بسیار بالایی با تمام کارکنان باشد. او باید قادر باشد با برقراری ارتباط نظر کارکنان را جذب کرده و با مشورت آن‌ها تصمیمات مهم را همگام با اهداف شرکت تصویب کند. در واقع باید به طور موثر فعالیت افراد را به سوی هدف سازمان سوق دهد.

به اصول اخلاق حرفه‌ای پایبند باشد

اصول اخلاق حرفه‌ای لیستی از باید‌ها و نباید‌ها است که در یک ارتباط کاری رفتار درست و نادرست را مشخص می‌کند. پس واضح است که رهبر منابع انسانی یک سازمان، موظف است این اصول را رعایت کرده و برای دیگران هم الگوی مناسبی باشد. در واقع هر گونه سرپیچی از این اصول می‌تواند کارکنان را نسبت به رفتار او بدبین کند.

مهارت مذاکره داشته باشد

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های یک مدیر منابع انسانی خوب مهارت مذاکره است. چون در یک سازمان همواره اختلاف میان افراد وجود خواهد داشت، این مدیر باید بتواند با یافتن راه حل‌های مناسب این اختلافات را برطرف کند. پس این فرد باید یک مذاکره‌کننده خبره باشد.

مهارت مذاکره

مدیریت استراتژیک منابع انسانی شامل چه مواردی می‌شود؟

استراتژی‌هایی برای خود مدیران

مدیر‌های یک سازمان نقش مهمی در موفقیت آن بازی می‌کنند. از این رو مدیریت استراتژیک این مدیرها هم توسط مدیر منابع انسانی انجام می‌شود؛ البته این اتفاق در صورت مورد اعتماد بود این مدیر توسط مدیریت اصلی امکان پذیر است.

برنامه‌ریزی استراتژیک

یکی دیگر از وظایف مهم در این زمینه طرح واحدی به نام برنامه‌ریزی استراتژیک است؛ در این واحد فرم‌های نظر‌سنجی در اختیار مشتری یا خود کارکنان پرتوان قرار گرفته و طبق پاسخ‌های داده شده، مسئولان این واحد می‌توانند برای برطرف کردن مشکلات یا برنامه‌ریزی برای حفظ کارکنان با عملکرد‌ خوب اقدام کنند.

استراتژی‌هایی برای ترقی کارکنان

با توجه به مهم بودن نقش منابع انسانی در سازمان، یکی از مهم‌ترین کار‌هایی که توسط مدیر منابع انسانی صورت می‌گیرد برنامه‌ریزی برای نیاز‌های آینده کارکنان یک سازمان و تلاش برای نگه‌ داشتن با استعدادترین کارکنان است. همچنین یکی دیگر از وظایف این مدیر تلاش برای پیشرفت و ترقی کارکنان است؛ این مدیر باید به صورت پیوسته نحوه کار کردن کارکنان را ارزیابی کرده و در صورت نیاز، آن‌ها را راهنمایی کرده یا حتی برکنار کند.

استراتژی تشویق کارکنان پرتلاش

یکی دیگر از استراتژی‌هایی که در مدیریت استراتژیک منابع قابل توجه است؛ تشویق و انگیزه دادن به افرادی است که عملکرد راضی کننده‌ای در انجام مسئولیت‌هایشان دارند. این عمل در انتها به مورد قبلی که همان استراتژی برای ترقی و پیشرفت منابع است می‌انجامد. به این نکته توجه داشته باشید که تشویق کارمند خوب، هم به انگیزه بیشتر گرفتن خود کارمند، و هم به الگوگیری و پیشرفت دیگر کارمندان کمک خواهد کرد.

مراحل اجرای مدیریت استراتژیک منابع انسانی

از آنجا که مدیریت استراتژیک منابع انسانی، یکی از مهم‎ترین عوامل در توسعه، پیشرفت و حتی نگهداشت نیروهای انسانی محسوب می‎شود، پیش از اجرای آن باید فرآیندی دقیق در برنامه ریزی منابع انسانی داشته باشید. در همین راستا، در ادامه ۵ گام از مراحل اجرای مدیریت استراتژیک منابع انسانی را توضیح می‎دهیم. همچنان همراه ما باشید.

اهداف سازمان را بشناسید

موفقیت مدیریت استراتژیک منابع انسانی، تا حد زیادی به میزان ارتباط آن با اهداف سازمان بستگی دارد. بنابراین، باید درک صحیحی از اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت سازمان داشته و آن‎ها را به درستی نیز برای کارمندان تشریح کنید. کارمندانی که از اهداف سازمان مطلع باشند، کیفیت عملکردشان نسبت به سایر کارمندان بالاتر است.

ارزیابی مهارت‌ها و توانمندی کارمندان

تدوین یک استراتژی مؤثر در مدیریت منابع انسانی، مستلزم ارزیابی قوی و مستمر توانایی کارمندان می‎باشد. به عبارت دیگر، اگر در جایگاه مدیر منابع انسانی قرار دارید و اجرای مدیریت استراتژیک این حوزه در شرح وظایف شما قرار گرفته است، باید علاوه بر بررسی مهارت هر یک از کارمندان، بسترهای لازم برای آموزش آن‎ها را نیز فراهم کنید.

تحلیل ظرفیت منابع انسانی براساس اهداف سازمان

اگر در این قسمت خوب عمل کنید، علاوه بر شناسایی موانع پیشرفت سازمان، یک برنامه جامع و کاربردی برای دستیابی به فرصت‎های موجود نیز خواهید داشت. برای موفقیت در این مرحله، پس از کشف توانمندی‎های کارمندان باید به تحلیل آن‌ها نیز بپردازید. البته به یاد داشته باشید که این کار با هدف مجهز کردن نیروهای انسانی در جهت تأمین نیازهای سازمان انجام می‎شود.

پیش بینی نیازهای آینده منابع انسانی سازمان

برای پیش بینی نیازهای آینده منابع انسانی شرکت خود باید به سؤالات زیر پاسخ دهید:

  • آیا کارمندان فعلی و عملکرد آنان، باعث رشد سازمان می‌شود؟
  • آیا از تمام ظرفیت و پتانسیل نیروهای انسانی فعلی استفاده می‌شود؟
  • سازمان برای پیشرفت خود در آینده به چه مشاغلی نیاز دارد؟
  • کارمندان جدید نیازمند چه مهارت‎هایی هستند؟

تأمین ابزارهای مورد نیاز

تصور کنید یک شرکت برای ورود و خروج کارمندان و تعداد ساعاتی که آن‎ها مشغول به انجام فعالیت هستند نیاز به یک نرم افزار مدیریتی خاص دارد. بکار نبردن چنین ابزاری باعث ورود زیان‎ های متعدد به کارمندان خواهد شد. چرا که یک نیروی انسانی به تنهایی نمی‎تواند حجم زیادی از رفت و آمدها، مرخصی‎‌ های ساعتی، حق تعطیلات کارکنان و … را یادداشت کرده و در پایان ماه براساس آن‎ ها میزان دستمزد پرسنل را مشخص نماید.

در واقع، برای توسعه سازمان، کارمندان نیازمند در اختیار داشتن ابزارهای مفید هستند که بایستی این مورد در تدوین استراتژی مدیریت منابع انسانی، لحاظ شود.

سخن پایانی

مدیریت استراتژیک منابع انسانی حوزه‌ای مهم و ضروری برای هر نوع سازمانی که با نیروی انسانی سر و کار دارد است؛ پس باید به دنبال یک مدیر منابع انسانی مجرب برای سازمان یا شرکت خود باشید. فقط به این نکته توجه داشته باشید که با توجه به پیچیده و مهم بودن این حوزه، این مدیر باید با دقت بالا انتخاب شود.

موانع اجرای مدیریت استراتژیک در آموزش و پرورش: تأملی بر دیدگاه مدیران و کارشناسان سازمان آموزش و پرورش استان کردستان

هدف
مقاله حاضر بررسی موانع اجرای استراتژی در سازمان آموزش و پرورش استان کردستان
است. به منظور حصول به چنین هدفی، با انتخاب یک رویکرد کیفی بر مبنای روش توصیفی-
پیمایشی و با استفاده از مصاحبه ‌ ی نیمه سازمان ‌ یافته با مدیران و کارشناسان سازمان آموزش و پرورش
استان کردستان داده ‌ های پژوهشی، جمع ‌ آوری و از طریق روش تحلیل محتوا مورد تحلیل قرار
گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که موانع ادراکی، نگرشی و مهارتی (موانع فردی) و
کمبود منابع سازمانی، ناکارآمدی ساختار سازمان، ناکارآمدی فرهنگ سازمان، عدم
اثربخشی دوره ‌ های
آموزشی، ناکارآمدی مدیریت عالی سازمان و مداوم نبودن نظارت و ارزشیابی (موانع زمینه ‌ ای سازمانی)، از جمله موانع و مشکلات
عمده در اجرای استراتژی ‌ های سازمان آموزش و پرورش استان کردستان می ‌ باشند.

کلیدواژه‌ها

  • مدیریت استراتژیک
  • آموزش و پرورش
  • اجرای استراتژی
  • موانع اجرای استراتژی

عنوان مقاله [English]

The Obstacles of Strategic Management Implementation in the Kurdistan’s Organization of Education: A Reflection on the Managers’ and Senior Experts’ Views

نویسندگان [English]

The purpose of this study was to identify strategic implementation obstacles in the Kurdistan educational organization. Qualitative approach via semi structured interviewing was used to collect data. Using theoretical sampling method, the organization’s Director General, his deputies and the organization’s senior experts were interviewed. Results showed that Kurdistan’s Organization of Education is confronting several obstacles when its strategic plans one implemented among which cognitive, attitude and skill- related obstacles (individual obstacles), insufficient organizational resources, ineffective organizational structure and culture, ineffective professional development training, ineffective leadership, and irregular supervision and evaluation (organizational obstacles) are remarkable.

مدیریت استراتژیک چیست و انواع مدل های مدیریت استراتژیک

مدیریت استراتژیک

فعالان حوزه مدیریت همواره سازمان ها را به داشتن مدیریت استراتژیک Strategic Management تشویق می کنند چون دستیابی به اهداف سازمانی نیاز به برنامه ریزی و صبر دارد و مدیریت استراتژیک می تواند به شرکت ها کمک کند تا به اهداف خود برسند.

مدیریت استراتژیک اطمینان حاصل می کند که مراحل لازم برای دستیابی به یک هدف تجاری در سطح شرکت اجرا می شود. در این مقاله، مدیریت استراتژیک را تعریف خواهیم کرد، چگونگی عملکرد و اهداف مدیریت استراتژیک را مورد بحث قرار میدهیم و نمونه ای از مدیریت استراتژیک را ارائه می دهیم.

مدیریت استراتژیک چیست؟

مدیریت استراتژیک در واقع استفاده استراتژیک از منابع کسب و کار برای دستیابی به اهداف کسب و کار است. لازمه مدیریت استراتژیک بررسی فرآیندها و روش های انجام امور در سازمان است. همچنین عوامل خارجی که ممکن است بر چگونگی عملکرد سازمان موثر باشند نیز باید مورد کنکاش قرار گیرند.

مدیریت استراتژیک شامل تعیین اهداف سازمان، تجزیه و تحلیل عملکرد رقبا، بررسی ساختار داخلی سازمان، ارزیابی استراتژی های فعلی و تایید یا تغییر استراتژی های قابل اجرا در سطح سازمان است.

به بیانی دیگر مدیریت استراتژیک را می توان مجموع برنامه ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک دانست. در این تعریف برنامه ریزی استراتژیک شناسایی اهداف قابل دستیابی برای مدیران استراتژی برای سازمان است و تفکر استراتژیک توانایی شناسایی نیازهای سازمان برای دستیابی به اهدافی است که از طریق برنامه ریزی استراتژیک مشخص شده اند.

مدیریت استراتژیک به چه روش عمل می کند؟

با وجود اینکه مدیریت ارشد همواره مسئولیت اجرای استراتژی ها را بر عهده دارد، ایده ها، اهداف و چالش های سازمان می تواند از سوی هر یک از اعضای سازمان مطرح شود. از سویی دیگر بعضی از شرکتها یک شخص متخصص را استخدام می کنند که وظیفه تفکر و برنامه ریزی استراتژیک برای بهبود عملکرد شرکت را بر عهده دارد.

مدیریت استراتژیک شامل 4 مرحله است:

  • تحلیل و بررسی
  • تشکیل استراتژی
  • اجرا
  • ارزیابی و کنترل

تحلیل و بررسی

قبل از برنامه ریزی یک فرآیند استراتژیک جدید، شما باید فرآیند فعلی را ارزیابی کنید. کدام کار به درستی انجام می شود؟ چه چیزی به درستی عمل نمی کند؟ زمان آن رسیده که با پاسخ به سوالات مختلف در جهت یافتن عناصر اصلی و ضروری برنامه استراتژیک قدم بردارید. در این راستا تجزیه و تحلیل SWOT برای شناسایی نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدها ابزاری مفید است.

تشکیل برای مدیران استراتژی استراتژی

حال که اطلاعات مورد نیاز خود را به وسیله تحلیل بدست آوردید، زمان آن رسیده است که یک برنامه عملی برای رسیدن به اهداف ایجاد کنید. اطمینان حاصل کنید که مراحل مشخص و متمرکز هستند و با هدف رابطه مستقیم دارند. توجه داشته باشید که فرآیندها و روش ها برای افراد سازمان قابل فهم و کاربردی باشد و تمامی افراد مرتبط با این برنامه بتوانند به آسانی از آن استفاده کنند.

اجرای استراتژی

در این مرحله می بایست مراحل و اقداماتی که در برنامه استراتژیک خود تدوین کرده اید را به درستی اجرا کنید. مطمئن شوید که تمامی ذینفعان برای رسیدن به حداکثر کارایی این طرح را اجرا می کنند.

ارزیابی و کنترل

بعد از طی 3 مرحله قبل می توانید نتیجه کار را ارزیابی کنید سوالات مهمی که باید در این مرحله بپرسید عبارتند از: 1- آیا به هدف خود رسیده اید؟ 2- آیا این فرآیند به درستی در سطوح مختلف شرکت اجرا شد؟ براساس پاسخ های حاصل می توانید در صورت لزوم در برنامه تجدیدنظر کنید و تغییرات لازم را اعمال کنید.

مزایای مدیریت استراتژیک چیست؟

امروزه سازمان ها با استفاده از مدیریت استراتژیک مزایای بسیاری به دست می آورند:

مزیت رقابتی: مدیریت استراتژیک مزیت بیشتری به کسب و کارها نسبت به رقبا می دهد زیرا ویژگی فعال این روش سبب می شود سازمان همواره از تغییرات بازار آگاه باشد.

دستیابی به اهداف: مدیریت استراتژیک با استفاده از فرآیندها و روشهایی واضح و پویا برای تدوین و اجرای مراحل، دستیابی به اهداف را تحقق می بخشد.

رشد پایدار: از دیگر نتایج مدیریت استراتژیک، بهبود عملکرد و کارآیی سازمان که در نتیجه رشد سازمان قابل کنترل و پیوسته خواهد بود.

انسجام سازمانی: مدیریت استراتژیک مستلزم ایجاد ارتباط و اجرای هدف در سطح سازمان است و باعث می شود تمام اعضای سازمان در جهت رسیدن به اهداف مشترک تلاش کنند که در نتیجه یکپارچگی و انسجام سازمانی حاصل می شود.

افزایش آگاهی در مدیران: مدیریت استراتژیک به معنای داشتن دید عمیق و نگاه به آینده شرکت است. اگر مدیران به طور مداوم در این راستا حرکت کنند، از روندها و چالش های صنعت آگاهی بیشتری به دست می آورند. با اجرای برنامه ریزی و تفکر استراتژیک، مدیران برای روبرو شدن با چالش های آینده آمادگی بیشتری خواهد داشت.

مدل های مدیریت استراتژیک

تا به امروز انواع مدل های مدیریت استراتژیک توسط دانشمندان این حوزه مطرح شده است که در اینجا تعدادی از این مدلها را جهت آشنایی خوانندگان نام برده و تعریف مختصری از مهمترین و رایج ترین مدل ها را بیان می کنیم.

  • تحلیل زنجیره ارزش Value Chain Analysis
  • تجزیه و تحلیل SWOT
  • مدل PEST/PESTLE
  • استراتژی اقیانوس آبی Blue Ocean Strategy
  • پنج نیروی رقابتی پورتر Porter’s Five Forces Model
  • برای مدیران استراتژی
  • روش امتیازی متوازن یا کارت امتیازی متوازن (The Balanced Scorecard BSC)
  • نقشه استراتژی Strategy Map
  • تجزیه و تحلیل شکاف Gap Planning
  • مدل تامپسون و استریکلند Thompson and Strickland’s 7 Factors Model
  • مدل چارچوب VRIO یا VRIO Framework

تحلیل زنجیره ارزش (Value Chain Analysis)

تجزیه و تحلیل زنجیره ارزش فعالیت های یک سازمان را در دو سطح بررسی می کند که در ابتدا فعالیت های اصلی قرار دارند و بعد از آن فعالیت هایی که نقش پشتیبانی دارند. فعالیت های اولیه شامل: لجستیک درونی، فعالیت های عملیاتی، لجستیک بیرونی، بازاریابی و فروش، خدمات و فعالیت های پشتیبانی شامل: زیرساخت ها، مدیریت منابع انسانی، تحقیق و توسعه و تهیه منابع اعم از مالی، مواد اولیه و … .

تحلیل SWOT

تحلیل SWOT روشی است که با بررسی محیط داخلی و محیط خارجی کسب و کار نقاط برای مدیران استراتژی قوت و نقاط ضعف (مربوط به محیط داخلی) و فرصتها و تهدیدها (مربوط به محیط خارجی) را تعیین می کنند. این تحلیل به کسب و کارها کمک می کند تا بدانند در چه موقعیت هایی به درستی پیش می روند و چه موقعیت هایی نیاز به تغییر و توسعه دارند.

مدل PEST یا PESTLE

PEST از مخفف کلمه های سیاسی (Political)، اقتصادی (Economic)، اجتماعی فرهنگی (Sociocultural) و فناوری (Technological) تشکیل شده است. با بررسی و تعریف هر کدام از این جنبه ها در فضای کسب و کار می توان به سلامت سازمان کمک کرد.

با اضافه کردن چند حرف دیگر می توان به مدل PEST یا PESTLE رسید که عوامل محیطی (Environmental) و قانونی (Legal) را نیز در نظر می گیرد. شکل دیگر این مدل به صورت STEEPLED است که عوامل آموزشی (Education) و جمعیتی (Demographics) را نیز در بررسی ها اضافه تر دارد.

استراتژی اقیانوس آبی (Blue Ocean Strategy)

استراتژی اقیانوس آبی یک الگوی مدیریت استراتژیک است که در سال 2005 در یک کتاب با همین نام عنوان شد. در این کتاب چگونگی ایجاد بازاری بدون رقابت و بدون کنترل بیان شده است.

ایده اصلی این روش این است که سازمان ها به جای فعالیت در فضای بازار رقابتی و توسعه یافته که در واقع اشباع شده است (به عنوان اقیانوس قرمز) باید به دنبال بازاری جدید و بدون رقیب (اقیانوس آبی) باشند.

اگر سازمان ها قادر به ایجاد یک اقیانوس آبی باشند این به معنای بالا رفتن عظیم ارزش شرکت، خریداران و کارمندان خواهد بود.

پنج نیروی رقابتی پورتر (Porter’s Five Forces Model)

مدل پنج نیروی رقابتی در سال 1979 توسط مایکل پورتر بیان شده است که عبارتند از: تهدید ورود کالای جدید یا جایگزین، تهدید ورود رقبای جدید، قدرت چانه زنی مشتریان، قدرت چانه زنی تامین کنندگان و رقابت بین رقبای فعلی. میزان فشار به هر یک از این نیروها می تواند به شما در تعیین چگونگی تأثیر رویدادهای آینده بر روی سازمانتان کمک کند.

روش امتیازی متوازن یا کارت امتیازی متوازن (The Balanced Scorecard BSC)

این روش در سال 1990 توسط رابرت کپلان و دیوید نورتون مطرح شد. در این روش با تمرکز بر روی اهداف سازمانی سطوح بالا، اقدام به تکمیل اهداف می کند و برنامه ریزی مشخصی برای رسیدن به اهداف ارائه می دهد و این روش دارای نمودارهای بسیار متنوع و کاربردی است.

نقشه استراتژی (Strategy Map)

نقشه استراتژی یک ابزار بصری است که بین یک برنامه استراتژیک و دستیابی به اهداف اصلی ارتباط مشخص و واضح برقرار می کند. نقشه برداری استراتژی در واقع بخش اصلی روش کارت امتیازی متوازن است ولی نسبت به آن منحصر به فرد است و می توان این روش را یک راه عالی برای برقراری برای مدیران استراتژی ارتباط با اطلاعات و اهداف سطح بالا در سازمان دانست که با ارائه قالبی قابل درک کاربرد خوبی دارد. مزایای این روش را می توان موارد زیر برشمرد:

رابطه‌ی مدیریت استراتژیک با مدیریت پروژه چیست؟

فرآیند مدیریت استراتژیک، اهداف هر سازمان را مشخص کرده و راه‌های تعریف‌شده‌ای را برای رسیدن به هریک آن‌ها معرفی می‌کند. اما مدیریت پروژه با انتخاب یکی از این اهداف سعی می‌کند تا با کنترل هزینه‌ها، زمان‌بندی و منابع سازمان، به آن برسد.

در واقع، مدیریت استراتژیک و مدیریت پروژه در هر سازمان باید به صورت موازی باهم عمل کنند. اما این دو در عین موازی بودن، تفاوت‌های خاص خودشان را هم دارند. در ادامه به بخشی از این تفاوت‌ها خواهیم پرداخت:

وقتی در چارچوب مدیریت استراتژیک از اهداف صحبت می‌کنیم، منظور اهداف کلی سازمان است که به حرکت آن جهت می‌دهند و معمولا زمان‌بندی روشنی هم ندارند. (حداقل در کوتاه‌مدت) مثلا هدف استراتژیک ارائه‌ی خدمات پس از فروش عالی به مشتریان، یک فرآینده ادامه‌دار است.

اما در حوزه‌ی مدیریت پروژه، اهداف برای یک زمان معین تدوین شده‌اند و اصلا هدف از اجرای پروژه، رسیدن به این اهداف در بازه‌ی زمانی تعیین‌شده و براساس بودجه‌ای مشخص است. یعنی با رسیدن به اهداف، پروژه هم تمام می‌شود.

اهداف پروژه‌ها می‌توانند در جهت رسیدن به اهداف استراتژیک تعریف شوند اما در هر صورت ادامه‌دار نیستند و تفاوت اصلی‌شان با اهداف استراتژیک، دقیقا همین است.

مدیریت استراتژیک با توجه به نوع و اندازه‌ی سازمان، بازاری که در آن فعالیت می‌کند و ماهیت خود استراتژی، با روش‌های متفاوتی اجرا می‌شود. رویّه‌ها، سیاست‌ها، تبلیغات، قیمت‌گذاری، تعلیم کارکنان و تمام فرآیندهای ادامه‌دار سازمانی، عملا زیرمجموعه‌هایی از مدیریت استراتژیک هستند. این یعنی مدیریت استراتژیک عملا در تمام گستره‌ی سازمان و در تمام طول عمر آن اجرا می‌شود و تمام فعالیت‌ها را به نحوی در بر می‌گیرد.

اما اجرای مدیریت پروژه -همان‌طور که قبلا هم بیان شد- در یک زمان‌بندی خاص اتفاق می‌افتد و باید داخل مرزهای بودجه‌ی مشخص‌شده باقی بماند. همین باعث می‌شود که تنها بخشی از سازمان با آن درگیر شود. مدیریت پروژه در اجرا عملا زیرمجموعه‌ی مدیریت استراتژیک قرار می‌گیرد و نسبت به آن محدودتر است.

  • تحلیل، اندازه‌گیری و تعریف موفقیت

اهداف استراتژیک می‌توانند حالت کیفی داشته باشند. مثلا در مثال بالا، ارائه‌ی خدمات پس از فروش عالی به مشتریان یک هدف کیفی‌ست. البته در مرحله‌ی بعد باید ویژگی‌های خدمات پس از فروش عالی مشخص شده و در طول تلاش برای رسیدن به آن‌ها اندازه‌گیری شوند. اما در نهایت میزان موفقیت مدیریت استراتژیک به درجه‌ی محقق شدن اهداف مشخص‌شده بستگی دارد.

تحلیل موفقیت پروژه‌ها معمولا روشن‌تر است و با حالتی کاملا کمّی قابل اندازه‌گیری‌ست. اگر پروژه‌ای بتواند پیش از اتمام بازه‌ی زمانی مشخص‌شده و پیش از هزینه کردن تمام بودجه‌ی در نظر گرفته شده، مراحل اجرایی خود را تکمیل کند عملا یک پروژه‌ی موفق بوده و هرچه‌قدر با سقف زمانی و ریالی تعیین‌شده فاصله داشته باشد، موفق‌تر ارزیابی می‌شود.

نحوه‌ی دریافت بازخورد در مدیریت استراتژیک و مدیریت پروژه عملا فرق چندانی ندارد اما نحوه‌ی استفاده‌ی مدیران از آن‌ها متفاوت است. مثلا در خلال دریافت بازخورد، داده‌هایی درمورد عمل‌کرد کارکنان در حوزه‌های مهم برای سازمان یا پروژه جمع‌آوری می‌شود؛ داده‌هایی مانند پیش‌رفت قابل اندازه‌گیری به سمت اهداف.

سپس در مدیریت استراتژیک از این داده‌ها برای بهبود مداوم و تنظیم عمل‌کردها در جهت رسیدن به سطوح مورد برای مدیران استراتژی برای مدیران استراتژی نظر استفاده می‌شود. اما در مدیریت پروژه داده‌ها به این سوال پاسخ می‌دهند که آیا فرآیندهای اجرایی در مسیر درست حرکت می‌کنند یا نه. اگر پاسخ به‌دست‌آمده منفی باشد، مدیر پروژه باید اقدامات لازم برای بازگرداندن پروژه به مسیر درست را آغاز کند.

در واقع بازخوردهای دریافت‌شده در مدیریت استراتژیک به مدیران ارشد سازمان نشان می‌دهند که در ادامه باید چه کنند اما درمورد پروژه‌ها نشان‌گر این هستند که آیا اقدام خاصی لازم است یا نه.

هرکدام از مدیران سازمان پیش از درگیر شدن در فرآیندهای مدیریت استراتژیک یا مدیریت پروژه باید آن‌ها را بشناسند و تفاوت‌هایشان را بدانند تا قادر باشند عمل‌کرد مناسبی از خود نشان دهند. در مجموع اهداف پروژه‌ها و گستره‌ی اجرایی‌شان نسبت به سطح استراتژیک محدودتر است و تعریف موفقیت و نحوه‌ی استفاده از داده‌ها نیز در آن‌ها فرق دارد.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو به دکمه بالا